تو 24 ساعت گذشته پیشرفت های زیادی اتفاق افتاد.

دیشب که با عمو در مورد کاری که میخوایم بکنیم به اتفاق نظر خوبی رسیدیم. راستش یه مدت قبل به‌ش پیشنهاد ضبط یه برنامه در مورد تعریف خاطرات و وقایع گذشته رو دادم که خب مخالفتی نبود ولی یکم ذهنمون به هم نزدیک نبود. اینبار ولی خوب پیش رفت و انشالله تو جلسه بعد شروع به ضبط میکنیم. البته یه کار برودکستینگ نیست و بیشتر به درد آدمای خاصی میخوره؛ ولی خب خودم بی‌صبرانه مشتاقم که شروع کنیم و فکر کنم در آخر مجموعه نفیسی تولید بشه.

بجز اون، برای 7stone هم یک قدم جدی دیگه برداشتم و به نظر موفقیت آمیز میاد. یکی از قطعه های اساسی رو سفارش دادم و نسخه اولیه بد به نظر نمیاد. البته که بیشتر همین که میدنم به کی باید سفارش بدم و اصلا اینکه ظرفیت تولیدش وجود داره، بقدرکافی دلگرم کننده هست. البته شاید خودمونم بتونیم اینو تولید کنیم ولی خب قصدش و ندارم. خب این خوبه، اما اتفاقی که برای خودم بیشتر به چشم میاد اینه که تازه اصلا فهمیم چی رو نمیدونم!

برای اینکه 7stone رو بتونیم به نتیجه برسونیم یه سری پیش‌نیاز ها و شبکه هایی لازم داریم که خب باید فراهم بشن. و خب میدونستم که چه چیز هایی لازمه اما اینکه بدونی دقیقا گام بعدی چیه؟ خب نه. البته فکر میکردم که میدونم ولی امروز که این نمونه اولیه رو دیدم داشتم به این فکر میکردک این کیفیت پیشرفت خوبی حساب میشه ولی هنوز قابل استفاده برای کار نهایی نیست. بعدش، اینکه خب اگر الان قطعه اصلی رو داشتم چی؟ قرار هست واقعا این کارو انجام بدیم یا نه؟ چرا تاحالا نمیدونستم گام بعدی دقیقا چیه؟ نمیدونم!

خب لاقل الان میدونم چی رو نمیدونم. و یه فرایند ذهنی نسبتا پیچیده رو پیش رو دارم که عاشق همینم! بریم تا پروتوکل پیشرفت پروژه رو تدوین کنیم 🙂

اینطور!

9 مهر 1399

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *