نزدیک یک ماهه که منتطر بودم کار ها به یه سکویی برسن و بعد یه هفته ای استراحت بدم به خودم؛ واقعا له شده بودم بعد چندین هفته پشت سر هم بدون یک روز استراحت…
خب لاوازیه که معتقدیم دیگه جمع شده و مونده اسمبل کردن نهایی همه چیز باهم و نوشتن گزارش ها و این چیزا؛ البته اینکه برنامه ریزی کنیم برای ادامه کار هم هست که موضوع جالبیه. پروژه های کوریدور رو هم کمابیش انجام دادیم فقط چندتا جلسه هست که ریکورد کردم باید بشینم ببینم. فوتوپسین رو میگم. و اما دانشگاه که دو هفته است منتظرم جواب نهایی رو بگیرم و جمع کنم از تهران برم، هی نمیشه، هی نمیشه. و واقعا مراحل رو عقب گرد داشتیم. اول تو تخلیص پروتئین و اینا مشکل داشتیم. بعدش اومد تو بیان… و الان دیگه باید استوک باکتری ها رو رینیو کنم. دیگه دیدم ولش کن، دع الدنیا کردم و اومدم. ایشالا برمیگردم و دوباره شروعش میکنیم.
و اما فوتوپسین که هفته قبل مفصل در موردش اقدامات کردیم و الان بزرگترین مشکل بحث حفظ مالکیت معنویشه… نمیدونم واقعا با دو سه تا استراتژی خیلی مختلف میشه جلو رفت. باید دید واقعا کدومش با حقایق سازگار تره، و کدومش بیزینس موفق تری میشه. واقعا خیلی سوال شده.
اما از این ها بگذریم، الان دغدغه اصلی م اینه که هم لاوازیه، هم فوتوپسین و هم دانشگاه کارایی هستن که میشه ادامشون داد. به طول عمر هم میشه ادامشون داد. باید چه کرد؟ هر سه رو جلو برد؟ تا کی؟ برنامه ای رسید که بشه هر سه رو ادامه داد؟ اصلا من چی میخوام؟ نمیدونم!
البته میدونم چی میخوام، ولی اینکه کدوم مسیر بهتره برام اصلا مشخص نیست. فقط اینو میدونم که کنار گذاشتن هر کدوم حسرت بزرگی رو در آینده به دنبال داره، من کسی نیستم که دلم بخواد روی فقط یک کار تمرکز کنم و اینکه دلم نمیخواد مثل این یکی دوماه گذشته همه ی کار ها اینقدر شدید بشه که برای دو ماه حتی جمعه رو هم نداشته باشم!
خیر است!
4 اسفند 1399